دلنوشته همسر
#دلنوشته_همـسر_جـان?
حاج قاسم عزیزم…
داره نزدیک به یک سال میشه که ما شما رو از دست دادیم یا شما ما رو ترک کردین و رفتین به دیدار حق و اهل بیت حق…
حاجی جان جای خالیت عجیب حس میشه بعد از شهادتت خیلی بهمون سخت گذشت…
میدونم که دیدی خودت اوضاعمون رو اما درد های دلم اون قدر زیاده که دوست داشتم خودم بهت بگم بعد از رفتنت انگار دنیا به آخر رسید…
انگار دنیا خشمش گرفت و ویروس نحسی تمام دنیارو گرفت میدونم اگه بودی حتی توی مقابله با ویروس هم کمکمون می کردی چون بزرگ مردی مثل شما رسالتش کمک کردن به مردمشه بعد از شما وزارت خارجمون عرضه ی دور زدن تحریم ها برای تامین دارو رو نداشت و به بیمارامون سخت گذشت بعد از اون عرضه تامین حتی انسولین رو هم نداشتن…
بعد هم داستان های بعد و بد اقتصادی برای مردم زیاد بود…
اما #سردار_دلها ی عزیزم اینا همه رو میشد تحمل کرد ولی بعد از تو دولتیامون حاضر بودند پارو خون تو بگذارند و بروند و با قاتلین تو مذاکره کنند و این نمک رو به زخم ما بارها و بارها و بارها پاشیدند…
و همین فرستادن پالس های مثبت و محکم عمل نکردنشون اونا رو پررو تر کرد…
تا جایی که حالا میراثی که به حق از طرف شما و تمام همرزمان شهید و زندتون هست رو دشمن مستقیم نشونه گرفته و دولت حتی پاسخ قاطع هم نمیده بله حاجی جان دشمن تو روز روشن میاد و #امنیت ما رو نشونه میگیره…
خط قرمز تو رو…
عجیب دلمون برای سخنرانی های آروم کنندت تنگ شده دل آقامون هم بیشتر از همه ی ما برات تنگ شده تو مثل مالک اشتر برای امیرالمومنین برای آقا سید علی بودی …
حاج قاسمم از هر جایی که هستی مواظبمون باش و کمک سربازان و سپاهیان و ارتشیامون کن که #انتقام_سخت از خون هم خودت هم #دانشمند شهید دکتر محسن فخری زاده رو بگیرن که لااقل مرحمی باشه به زخممون…
بله حاج قاسمم هوا بس ناجوانمردانه سرد است…