حدیـث گــریہ
08 شهریور 1399
بـا دل چـه کرده این غــم تو شـاه سر جـــدا…
دیدم کَـری به روضـه ے تو گــــریه میکــنــد…!
هر روز پای هر محـنت گـریه مےکنم
بر هر هــزار زخـم تنت گـریه مےکنم
با نوحههای هر شب تو گریه مےکنم
با روضــههای دل شـکنت گریه مےکنم
یعقوبهای چشــم من از دست رفتهاند
از بس برای پیـرهنت گریه مےکنم
در بین قـبر هم کفن کـربلا به تن
از داغ جسـم بی کـفنت گریه مےکنم
گاهی شبیه روز دهــم، سـرخ میشوم
بر لحـظۀ به نـی شدنت گریه مےکنم
ای سوختـهترین بدن زیـر آفتـاب
بر زخـم تاول بدنـت گریه مےکنم
صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ